شعر در مورد قناری
شعر در مورد قناری
شعر در مورد قناری ,شعر درباره قناری,شعری در مورد قناری,شعر درباره قناری,شعری درباره قناری,شعر درباره ی قناری,شعر قناری,شعر قناری آی قناری,شعر قناری گفت شاملو,شعر قناری سفید,شعر قناری شاملو,شعر قناری در قفس,شعر قناری گفت,شعر قناری زرد,شعر قناری,شعر درباره قناری,شعر کوچولوی زردم قناری ,شعر درباره قناری,شعر در مورد قناری,شعر نو قناری,شعر در مورد قناری,شعری درباره قناری,شعری در مورد قناری,شعر درباره ی قناری
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد قناری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
در آن گیروداری که چرخ زرهپوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست
شعر در مورد قناری
خیابان مفروش ِ قناری ست
و نام ِ کبود ِ شبْ به عربده تکرار می شود
در پس کوچه های پیر!
شعر درباره قناری
تو عاشقانه ترین شعری
بر غم انگیزترین آهنگ جهان
و عشق تو قناری کوچکی ست
در قفس آسمان؛ که تو را می خواند
شعری در مورد قناری
می آیی
با انار و آینه در دست هایت
یک دنیا آرامش در چشم هایت
و قناری کوچکی در حنجره ات
که جهان را
به ترانه های عاشقانه میهمان می کند
شعر درباره قناری
مهم نیست بدانم ساعت چند است؛ در نیویورک یا توکیو یا تایلند یا تاشکند یا جزایر قناری
که وقتی با تو باشم زمان از میان میخیزد و خاک من با دمای استوای تو در هم میامیزد
شعری درباره قناری
دیدم، خودم دیدم، یک قناری قشنگ،
از آن همه آواز، تنها حنجره ترا نشانم می داد.
شعر درباره ی قناری
ما خوب میدانستیم
به خاطر آن بهاری که قول قناری و نرگس است
باید به هر حوصله با زمستان زمهریر مدارا کنیم
شعر قناری
آنکه میگوید دوستت می دارم
خُنیاگر غمگینیست
که آوازش را از دست داده است
شعر قناری آی قناری
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
شعر قناری گفت شاملو
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
شعر قناری سفید
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود
آنکه میگوید دوستت می دارم
دل اندُهگین شبی ست
که مهتابش را می جوید
شعر قناری شاملو
ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست
هزار ستارهی گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود.
شعر قناری در قفس
وقتی از قتل قناری گفتی
دل پر ریخته ام وحشت کرد
وقتی آواز درختان تبر خورده ی باغ
در فضا می پیچید
از تو می پرسیدم:
«به کجا باید رفت؟»
شعر قناری گفت
تمام لحظه های سعادت می دانستند
که دستهای تو ویران خواهد شد
و من نگاه نکردم
تا آن زمان که پنجره ی ساعت
گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت
شعر قناری زرد
من نه گنجشکم
نه قناری
دارکوبی هستم
در شعری بی درخت!
حالا تو
هی بگو بخوان …
شعر قناری
بماند که بعد از تو،
حتی قناری ها هم بهانه گیر شده اند
و شمعدانی
لب به آب نمی زند
شعر درباره قناری
صدای قناری گرممان نمی کند
دستت به کشیدن نمی رود
دستم به نوشتن نمی رسد.
شعر کوچولوی زردم قناری
در قناری ها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز، شادی های شیرین است
شعر درباره قناری
دو قناریِ خسته بر سیمِ تلگراف
دوردستِ بیرویایِ مرا مینگرند
شعر در مورد قناری
سلام سالار گلهای بهاری
سلام ای برتر از صوت قناری
شعر نو قناری
دل من
که به اندازه یک عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
و به آواز قناری ها
شعر در مورد قناری
اگر تو بازنگردی
قناریان قفس قاریان غمگین را
که آب خواهد داد
که دانه خواهد داد ؟
شعری درباره قناری
تو ناز ، مثل قناری
تو پاک ، مثل پرستو
تو مثل بدبده خوبی
برای من تو همیشه ، همیشه محبوبی
شعری در مورد قناری
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید ؟
شعر درباره ی قناری
دل من مى سوزد
که قناریها را پر بستند
شعر در مورد قناری
شاید تنم را چون قناری با قفس بردی
آوازِ من در انحصارِ بیشه می ماند
شعر درباره قناری
تیهوی ِ بختیاری! زیباترین قناری!
از چنگ ِ من نداری راه ِ فرار امشب
شعری در مورد قناری
زمستان وار جسمم را نبودت سرد خواهد کرد
دریغ از کوشش بیهوده و پوچ بخاری ها
کمی آن ور تر از من ماتمم را جشن می گیرند
کلاغان و کبوترها ، پرستو ها ، قناری ها . .
شعری درباره قناری
می کشم با ” آ “ی آهم میله میله دور خود
خیـــره بــر آواز غمگیــن قنــــاری می شوم
شعر درباره قناری
اگر چه مثل ِ قناری اسیر ِ دام ِ توأم
ولی چُنان بِسُرایم که سَر دَهی فریاد
شعر درباره ی قناری
دیگه براش نمی خونم ،
لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر قناری
آی پونه ها ، اقاقیا ، شقایقای خسته
کبوترا ، قناریا ، جغدای دل شکسته
قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته
شعر قناری آی قناری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای ، عکسای یادگاری
شعر قناری گفت شاملو
آسمون خم شده از غصه ی دور دریا
شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر قناری سفید
روز و شبای رد شده ، چه قدر ازش شنیدید
چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید
وقتی که چشماشو می بست ترنه ته می کشید
چه قدر برای خواب اون بی موقع ته کشیدید
شعر قناری شاملو
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آدمگای آرزو ، ماهیای خاطره
دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره
شعر قناری در قفس
دیگه کسی نیس که باش هزار و یک شب بگم
رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر قناری گفت
برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه
شعر قناری زرد
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید
شعر قناری
یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا
نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر درباره قناری
تمام شبها شاهدم ، چیزی براش کم نبود
قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم
اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود
شعر کوچولوی زردم قناری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر ، رفت
نمی دونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت
شعر درباره قناری
یه چیزی رو خوب می دونم اینکه تمام شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه ، هدر رفت
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعر در مورد قناری
لالاییا مال اوناس که عاشقن ، دل دارن
شب و می خوان ، با روزو با شلوغی مشکل دارن
کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش می دن
واسه شراب خاطره ، کوزه ای از گل دارن
شعر نو قناری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
دیگه شبای بارونی ، چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره
شعر در مورد قناری
منتظرهیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
شعری درباره قناری
ته دلم همش می گم اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره
من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی لالایی راحت خوابش می بره ؟
شعری در مورد قناری
من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی
اگه بیاد و نزنه ، باز ساز بی وفایی
انقدر می خونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن ، کنار من نبودن و جدایی
شعر درباره ی قناری
لالالالایی شبای ساکت و پر ستاره
کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره
آرزومه یه شب بیاد و با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره
شعر در مورد قناری
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
مرگ آواز قناری
مرگ عکس یادگاری
شعر درباره قناری
این روزا توی هر قفس یکی دو تا قناریه
شبها غم قناریها تو خواب خونه جاریه
شعری در مورد قناری
دیگر بس است پونه از سفر بیا
بغض تمام پنجره ها در غمت شکست
چشمم به حرمت غم تو تا سحر گریست
در ساحل عبور تا صبحدم نشست
شعر درباره قناری
در کوچه های حادثه تنها شدن بس ست
دیگر برای عاطفه هم طاقتی نماند
رفتی و آن قناری زیبا و مهربان
یک نغمه هم برای دل عاشقان نخواند
شعری درباره قناری
با دیدن طلوع دو روح همیشه سبز
قلبم برای تازه شدن تنگ می شود
تو رفته ای و نقره مهتاب آرزو
از غصه غروب تو کمرنگ می شود
شعر درباره ی قناری
یک شب به احترام دل عاشقم بیا
مرد از غمت ستاره دل آسمان من
هر شب کنار پنجره تنها نشسته ام
شاید بگیری از دل رویا نشان من
شعر قناری
از آن زمان که رفته ای از کوچه باغ عشق
در چشم یاس عاطفه باران گرفته است
جرم تو بی گناهی و اندوه تو بزرگ
صبر و قرار از دل یاران گرفته است
شعر قناری آی قناری
رفتی و دل به یاد نگاه بهاریت
در آرزوی یک تپش عاشقانه است
امواج سرخ دیده دریایی دلم
غرق نیاز و حسرت و اشک بهانه است
شعر قناری گفت شاملو
روحم فدای خستگی چشم عاشقت
جرم تو مهربان شدن و بی ریایی شدن
تنها گناه آن دل دریایی تو بود
یک روز محض خاطر گل ها فدا شدن
شعر قناری سفید
اما بدان فرشته من در جهان عشق
دست غریب لاله فشردن گناه نیست
اینجا هنوز مثل نگاهتو هیچ کس
تسکین درد یاسمن بی پناه نیست
شعر قناری شاملو
حس لطیف و آبی باران انتظار
تنها بلوری از دل بی انتهای تست
سوگند آسمانی دل های مهربان
هر شب به احترام شکفتن برای تست
شعر قناری در قفس
دیگر بس است پونه من از سفر بیا
پیوند عشق با این دل شیدا همیشگی ست
دیدار با طراوت چشمانت ای بهار
شعر قناری گفت
چرا توی قفس هامان قناری ست
چرا هیچ آدمی درنا ندارد
چرا بالا تر از احساس عشقست
چرا تصویر از آینه پیداست
شعر قناری زرد
قناری گفت: ــ کُرهی ما
کُرهی قفسها با میلههای زرین و چینهدان ِ چینی.
ماهی سُرخ ِ سفرهی هفتسیناش به محیطی تعبیر کرد
که هر بهار
متبلور میشود.
شعر قناری
کرکس گفت: ــ سیارهی من
سیارهی بیهمتایی که در آن
مرگ
مائده میآفریند.
کوسه گفت: ــ زمین
سفرهی برکتخیز ِ اقیانوسها.
شعر درباره قناری
انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستیناش از اشک تَر بود.
شعر کوچولوی زردم قناری
قفسی باید ساخت
هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست
با پرستوها
و کبوترها
همه را باید یکجا به قفس انداخت
شعر درباره قناری
روزگاری است که پرواز کبوترها
در فضا ممنوع است
که چرا
به حریم جت ها خصمانه تجاوز شده است
شعر در مورد قناری
ای قناری های شرینکار
آسمان شعرتان از نغمه ها سرشار
شعر نو قناری
مرغان صحرا خوب می دانند
گلهای زندان را صفایی نیست
اینجا قناری ها ی محبوس قفس پیوند
این بستگان آهن و خو کرده با دیوار
شعر در مورد قناری
پرستوهای شب پرواز کردند
قناری ها سرودی ساز کردند
سحرخیزان شهر روشنایی
همه دروازه ها را باز کردند
شعر در مورد قناری
- ۹۶/۱۱/۰۱